تحریف اوصاف پیامبر در تورات توسط سران یهود
[سوره البقرة (2): آیات 41 تا 42]
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ (41) وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42)
شان نزول:
بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر ع در شان نزول نخستین آیات مورد بحث چنین نقل کرده اند که:" حیى بن اخطب، و کعب بن اشرف، و جمعى دیگر از یهود، هر سال مجلس میهمانى (پر زرق و برقى) از طرف یهودیان براى آنها ترتیب داده مى شد، آنها حتى راضى نبودند که این منفعت کوچک به خاطر قیام پیامبر اسلام ص از میان برود، به این دلیل (و دلائل دیگر) آیات تورات را که در زمینه اوصاف پیامبر ص بود تحریف کردند، این همان" ثمن قلیل" و بهاى کم است که قرآن در این آیه به آن اشاره مى کند.[1]
خداى سبحان در این آیات عتاب ملت یهود را آغاز کرده، و این عتاب در طى صد و چند آیه ادامه دارد، و در آن نعمت هایى را که خدا بر یهود افاضه فرمود، و کرامت هایى را که نسبت بانان مبذول داشت، و عکس العملى که یهود بصورت کفران و عصیان و عهدشکنى و تمرد و لجاجت از خود نشان داد، بر مىشمارد، و با اشاره به دوازده قصه از قصص آنان تذکرشان می دهد، قصه نجاتشان از شر آل فرعون، شکافته شدن دریا، و غرق شدن فرعونیان، و قصه میعاد در طور، قصه گوسالهپرستى آنان بعد از رفتن موسى بمیقات، قصه مامور شدنشان به کشتن یکدیگر، و داستان تقاضاشان از موسى که خدا را بما نشان بده تا علنى و آشکارا او را ببینیم، به کیفر همین پیشنهادشان، دچار صاعقه شدند و دوباره زنده گشتند، تا آخر داستانهایى که در این آیات بدان اشاره شده، و سر تا سر آن پر است از عنایات ربانى، و الطاف الهى.
و نیز بیادشان مىآورد: آن میثاق ها که از ایشان گرفت، و ایشان آنها را نقض کرده، و پشت سر انداختند، و باز گناهانى را که مرتکب شدند، و جرائمى را که کسب کردند، و آثارى که در دلهاشان پیدا شد، با اینکه کتابشان از آنها نهى کرده بود، و عقولشان نیز بر خلاف آن حکم مى
کرد و یادآوریشان مى کند:
بخاطر آن مخالفتها چگونه دلهایشان دچار قساوت، و نفوسشان در معرض شقاوت قرار گرفت، و چگونه سعی آنها بى نتیجه شد.[2]